۱۵ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۶
آمار وحشتناک جوانان مجرد به خاطر مشکلات اقتصادی

 وزارت ورزش و جوانان از وجود ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دختر و پسر مجرد خبر می‌دهد، قشری که عمدتا شامل متولدان دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ هستند.وقتی برنامه‌ای برای نسل جوان نداریم گویی این قشر پرشور را از زندگی محروم کرده‌ایم. جوان‌ها دوست دارند ازدواج کنند، اما اگر شرایط معیشتی برایشان فراهم نباشد به تجرد قطعی گرایش پیدا خواهند کرد.

اطلاعات: آمارهای وزارت ورزش و جوانان از وجود ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دختر و پسر مجرد خبر می‌دهد، قشری که عمدتا شامل متولدان دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ هستند.

طی آمارهای مطرح‌شده در ایرنا «با ملاک قرار دادن جمعیت پسران ۲۰ تا ۳۹ ساله و جمعیت دختران ۱۵ تا ۳۴ ساله ازدواج نکرده، اکنون جمعیت پسران مجرد در این بازه سنی پنج میلیون و ۷۰۰ هزار نفر و جمعیت دختران مجرد در این رده سنی نیز حدود سه میلیون نفر است.

براساس این آمارها ۳۶ درصد جمعیت زنان ۱۵ تا ۳۴ سال را دخترانی که هرگز ازدواج نکرده‌اند تشکیل می‌دهند و حدود ۳/۲ درصد از زنان ۴۵ ساله و بیشتر در بازه سنی تجرد قطعی قرار دارند.

با توجه به این که تجرد قطعی برای زنان به طیف سنی بیش از ۴۵ سال سن مربوط می‌شود، این افراد هنوز ازدواج نکرده یا شانس کمتری برای ازدواج نسبت به دیگر گروه‌های سنی داشته‌اند.

بنابراین درصد تجرد قطعی بین زنان ازدواج نکرده در این رده سنی حدود ۳/۲ درصد است و به نوعی ۷/۹۷ درصد زنان تا سن ۴۵  سالگی ازدواج کرده‌اند و بقیه در سن تجرد قطعی هستند.

نسبت جنسی در گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ سال در دختران حدود ۱۶۰ است، به این معنا که در این بازه سنی در مقابل هر ۱۰۰ دختر ازدواج نکرده، ۱۶۰ پسر ازدواج نکرده وجود دارد. همچنین نسبت جنسی پسران ۲۰ تا ۳۹ ساله در مقابل دختران ۱۵ تا ۳۴ ساله ازدواج نکرده حدود ۱۹۱ است، یعنی در مقابل هر ۱۰۰ دختر در سن ازدواج، ۱۹۱ پسر در سن ازدواج قرار دارد، یعنی نسبت پسران ازدواج نکرده نزدیک به دو برابر دختران ازدواج نکرده است.»

امیرمحمود حریرچی، ‌کارشناس حوزه جمعیت و رئیس سابق مرکز توسعه و تحقیقات وزارت بهداشت در این زمینه می‌گوید یکی از دلایل مهم افراد برای انتخاب وضعیت تجرد قطعی، افزایش طلاق در جامعه است. این روزها بالاخره یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان با پدیده طلاق دست به گریبان است و این وضعیت و چالش‌های آن افراد را از ازدواج منصرف می‌کند.

واژه تجرد قطعی به چه معناست و برای چه افرادی به کار می‌رود؟

براساس برخی تعریف‌های جمعیت‌شناسی، واژه تجرد قطعی برای افرادی به کار می‌رود که به سن ۴۵ سالگی رسیده و هرگز ازدواج نکرده‌اند و احتمال ازدواجشان بسیار پایین است و وقتی به سن ۵۰ سالگی برسند احتمال ازدواج تقریبا نزدیک به صفر می‌رسد.

درحال‌حاضر آمار تجرد قطعی در میان مردان ایرانی ۸/۱ درصد و در میان زنان ۳ درصد است. فرزندآوری یکی از انگیزه‌های قوی و طبیعی تشکیل خانواده است و وقتی خانم‌ها به سن ۴۵ سالگی می‌رسند دوران باروریشان تقریبا به پایان می‌رسد و این یکی از مسائلی است که سبب گرایش آنها به تجرد قطعی می‌شود.

آقایان به دلایل دیگری نظیر هزینه‌های فراوان زندگی متأهلی و کمبود زمان زیر بار ازدواج نمی‌روند. آنها احساس می‌کنند زمان لازم برای رسیدگی به همسر و فرزند را ندارند. میانگین سن ازدواج این روزها بالا رفته و برای آقایان حدود ۲۷ سال و برای خانم‌ها حدود ۲۳ سال است و اگر تا ۴۵ سالگی ازدواجی صورت نگیرد تمایل افراد برای ازدواج کاهش خواهد یافت.

تجرد قطعی چه آثاری برای فرد و جامعه دارد و چرا بخشی از جامعه به این سبک زندگی روی آورده‌اند؟

تجرد قطعی هم تبعات فردی و هم تبعات اجتماعی فراوانی برای انسان به همراه دارد، زیرا انسان از نظر طبیعی و غریزی احساس تنهایی می‌کند و آن شور و شوقی که با تشکیل خانواده در زندگی فرد ایجاد می‌شود برای او رخ نخواهد داد و همین احساس تنهایی، زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات برای فرد است.

اما یکی از مسائل اصلی که جامعه با آن دست به گریبان می‌شود پنجره جمعیت و جوانی در حال بسته شدن است، یعنی امکان دارد به جایی برسیم که در یک زمان اندک مثلا ۲۰ سال آینده، جمعیت سالمند کشور بسیار بالا و از هر سه نفر یک نفر سالمند باشد. اگر سن سالمندی را بالای ۶۰ سال در نظر بگیریم یعنی این گروه باید خدمات خاص دریافت کنند که بررسی مسائل آنها خود یک بحث مفصل می‌طلبد.

درحال‌حاضر به دلیل کاهش علاقه‌مندی به ازدواج و گرایش به تجرد قطعی، رشد جمعیت به سمت کم شدن پیش می‌رود. هم اکنون رشد جمعیتی ما ۷/۰ درصد است، یعنی در ازای هر ۱۰۰ نفر جمعیت، کمتر از یک نفر در سال به جمعیت کشور اضافه می‌شود.

اکنون جمعیت کشور ۸۶ میلیون نفر است. اگر شرایط خیلی خوب پیش برود در ۲۰ سال آینده جمعیت کشور به حدود ۹۳ میلیون نفر خواهد رسید. یکی از دلایل کاهش سرعت رشد جمعیت کشور، عدم تمایل به ازدواج و پس از آن مقوله تجرد قطعی است؛ البته آنها هم که ازدواج می‌کنند تمایلی به فرزندآوری ندارند و داشتن فرزند کمتر را بر می‌گزینند.

یکی دیگر از دلایل تجرد قطعی، آمار بالای طلاق در کشور است. الان به هر خانواده‌ای که نگاه کنید جوانی را می‌بینید که در عنفوان جوانی ازدواج کرده و از همسرش جدا شده و بیشتر درخواست‌های طلاق توسط خانم‌ها ثبت شده است، زیرا وقتی خانم وارد زندگی مشترک می‌شود می‌بیند که شرایط مطابق میلش نیست و به سرعت از زندگی دلسرد می‌شود.

نسل‌های قبل دو ویژگی مهم داشتند، اول این که ساده زیست بودند و دوم این که به شناخت اولیه و واقعی از هم دست پیدا می‌کردند.

درحال‌حاضر خانم‌ها و آقایان بیشتر تظاهر می‌کنند؛ آقایان به دارایی و توان مالیشان و خانم‌ها عموما به ظاهرشان و به همین جهت است که آمار جراحی‌های زیبایی این‌قدر در میان خانم‌های ایرانی بالاست. در شرایط فعلی که سطح تحصیلات خانم‌ها افزایش یافته و به عنوان یک نیروی مولد اقتصادی در نظر گرفته می‌شوند ممکن است توقعاتشان نیز از زندگی بالا باشد و به تجرد قطعی گرایش داشته باشند.

شرایط فعلی جامعه چقدر بر گرایش به تجرد قطعی تأثیر دارد؟

شرایط جامعه قطعا بر این وضع اثرگذار است. در شرایط فعلی اشرافی‌گری و لاکچری‌بازی غوغا می‌کند، مردم عادی جامعه هم این‌ها را می‌بینند و دوست دارند آن شرایط را در زندگی شخصیشان تجربه کنند و زمانی که می‌بینند حصول آن زندگی برایشان میسر نیست دچار ناامیدی می‌شوند. ایده‌آل‌گرایی به شدت در میان نسل جوان افزایش پیدا کرده است و یک جوان زمانی که نمی‌تواند ایده‌آل‌هایش را به‌دست بیاورد از بسیاری امور که ازدواج هم یکی از آن‌هاست صرف‌نظر می‌کند.

در گذشته همه چیز ساده‌تر و صمیمی‌تر و در نتیجه، دوام ارتباطات بیشتر بود. اگر مهمانی‌های دهه‌های گذشته را به یاد بیاورید و با مهمان‌های امروزی مقایسه کنید تفاوت را به خوبی احساس خواهید کرد.

عیان شدن شیوه زندگی مسئولان و خانواده‌هایشان و همچنین زندگی سلبریتی‌ها باعث شده دیدگاه‌های مردم تغییر کند. وقتی اعضای جامعه، بریز و بپاش‌های مسئولان را که دم از ساده‌زیستی می‌زنند می‌بینند و زندگی آقازاده‌هایشان را در ایران و خارج از ایران رصد می‌کنند سطح مطالباتشان تغییر می‌کند. مردم با رصد شبکه‌های اجتماعی، زندگی لاکچری سلبریتی‌ها، عروسی‌هایشان و مهمانی‌هایشان را می‌بینند و ناخواسته به آن فرهنگ گرایش پیدا می‌کنند و عدم دستیابی به این امکانات، بالقوه ممکن است باعث فروپاشی زندگی‌ها شود.

به دلیل نبود همدلی در زندگی مشترک، آمار طلاق روز به‌روز در حال افزایش است. وقتی ازدواجتان را که یک نوع تعهد است با مهریه‌های سنگین تبدیل به معامله می‌کنید ناخواسته زمینه همگرایی را در زندگی کمرنگ می‌کنید. حتی انتظار جهیزیه از عروس در شرایطی که این حجم از تورم وجود دارد بار سنگینی بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند که البته متضمن زندگی همدلانه هم نیست. عامه مردم باید شرایط پایه یک زندگی ساده اعم از مسکن، وسایل منزل و... داشته باشند و عدم دستیابی به همین امکانات سبب شده افراد به این نتیجه برسند که زندگی متأهلی اصلا به صرفه نیست و اگر افراد در خانه پدر و مادرشان زندگی کنند قطعا برایشان ساده‌تر و ارزان‌تر است.

این نگرش مشکلات فراوانی را به همراه دارد، زیرا برای والدین، شما هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوید و باید برای هرکاری به آنها توضیح بدهید. عموما خانواده شرایطی را ایجاد می‌کند که افراد بالاخره ناگزیرند به خانه‌های مجردی روی بیاورند و پس از این تجربه نیز می‌بینند که از پس هزینه‌ها برنمی‌آیند، در نتیجه دوباره به جای اول باز می‌گردند. همین چرخه سبب می‌شود افراد از فکر ازدواج هم منصرف شوند و تجرد قطعی، راهکار آنان برای مقابله با افتادن در دام مشکلات است.

آقایان با شرایط تجرد قطعی بهتر کنار می‌آیند یا خانم‌ها؟ واکنش جامعه نسبت به این پدیده چیست؟

خانم‌ها چون سازگاری بیشتری دارند راحت‌تر می‌توانند شرایط را مدیریت کنند. از یک نظر، شرایط پذیرش اجتماع و خانواده نسبت به پدیده تجرد قطعی بهتر شده و برای خانواده‌ها از گذشته قابل درک‌تر است که فرزندانشان تصمیم بگیرند ازدواج نکنند.

در گذشته افرادی که این سبک زندگی را انتخاب می‌کردند مورد اهانت و رفتارهای ناشایست اطرافیان قرار می‌گرفتند و زندگی به کام آنان تلخ می‌شد. از سوی دیگر این پذیرش در خانواده‌ها سبب شده پدر و مادر دیگر قصدی برای ترغیب فرزندشان به ازدواج نداشته باشند و با استدلال‌هایی مانند «انتخاب خودش است» و «دوست دارد این‌طوری زندگی کند» با موضوع مواجه می‌شوند.

حتی برخی خانواده‌ها آن‌قدر فرزندانشان را به سوی موفقیت و مستقل شدن هل می‌دهند و فردگرایی آن‌قدر پررنگ است که فرد و والدینش اصلا به فکر ازدواج او نیستند، تا وقتی که فرد به خودش می‌آید و می‎بیند در آستانه چهل‌سالگی است و شرایط برای ازدواج و انتخاب برایش بسیار دشوار شده است.

پدر و مادرها حتی در مواجهه با ازدواج فرزندانشان نیز تغییرات زیادی کرده‌اند. اگر دختر یا پسرشان قصد ازدواج کند و فرد مقابل موردپسند آنها نباشد، چیزی نمی‌گویند و معتقدند اگر فردا زندگیشان به مشکل بر بخورد ما را مقصر می‌دانند و بنابراین با اصطلاح «خودت می‌دانی» از خود سلب مسئولیت می‌کنند و فرزندانشان را در انتخاب‌هایشان تنها می‌گذارند؛ در حالی‌که والدین در مسیر آینده فرزندانشان می‌توانند نقشی سازنده ایفا کنند.

تأثیر روانی تجرد قطعی بر افراد چگونه است؟

افسردگی، مهم‌ترین اتفاقی است که برخی افراد در دوره تجرد قطعی به آن دچار می‌شوند. سطح افسردگی به طورکلی در جامعه ما بالاست و وقتی افراد، شرایط خاص را تجربه ‌کنند بیشتر تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرند.

از هر چهار نفر یکی از آنها دچار اختلالات روانی است و افسردگی هم یکی از این اختلالات به حساب می‌آید که سبب گوشه‌گیری و عدم رضایتمندی از زندگی می‌شود و اضطراب از آینده را برای فرد به همراه خواهد داشت. همین اتفاقات منجر به گرایش به تجرد قطعی در افراد خواهد شد، زیرا افراد از ساختن یک آینده مشترک و حتی تغییر سبک زندگی مجردی و ارتباط برقرار کردن با دیگران می‌ترسند.

 آیا موضوع تجرد قطعی نیاز به دخالت دولت دارد؟

نخستین مسئله‌ای که طبقه متوسط یا طبقه پایین برای ازدواج با آن روبه‌رو هستند تدارک شرایط اولیه است. آنها از خود می‌پرسند با کدام امکانات زندگی مشترک را آغاز کنم؟ هزینه‌های زندگی و اجاره خانه را از کجا تأمین کنم و آیا شغلم شرایط ثابت و پایداری خواهد داشت که با آن بتوانم زندگی‌ام را بگذارنم؟

دولت باید در نخستین گام، مباحث مربوط به حقوق شهروندان را به صورت اجرایی آورد. خانواده‌ها و به‌ویژه گروه‌هایی که دخل و خرجشان باهم یکی نیست باید توسط دولت حمایت شوند؛ البته نه به شکل صدقه‌ای و یارانه‌ای بلکه به وسیله کمک‌هزینه‌هایی مانند اجاره مسکن یا هزینه معیشت. اگر دولت واقعا قصد داشته باشد وضعیت ازدواج را سروسامان دهد باید این تدابیر را اتخاذ کند و در پی انجام سیاست‌های توسعه‌ای باشد که بحث تجرد قطعی را نیز به مرور حل خواهد کرد.

مشکلات جامعه با بیانیه‌های دستوری قابل حل نیست. درحال‌حاضر تنها اقدامی که درباره ازدواج صورت می‌گیرد وام ازدواج است که معلوم نیست فرد چگونه باید اقساطش را بازگرداند و برای دریافت آن نیز باید دوندگی‌های فراوانی انجام بدهد و در نوبت بماند.

وقتی برنامه‌ای برای نسل جوان نداریم گویی این قشر پرشور را از زندگی محروم کرده‌ایم. جوان‌ها تا قبل از ۳۰ سالگی درصدد تحصیل و آموختن فن یا حرفه‌ای هستند و پس از ۳۰ سال کم‌کم احساس تنهایی می‌کنند و دوست دارند ازدواج کنند اما اگر شرایط معیشتی برایشان فراهم نباشد به تجرد قطعی گرایش پیدا خواهند کرد.

 تبعات تجرد قطعی برای افراد و جامعه کمتر است یا طلاق؟

کسانی که طلاق را تجربه کرده‌اند حس بسیار بدی دارند و مقدمه طلاق، طلاق عاطفی است، یعنی افراد باهم زیر یک سقف زندگی می‌کنند اما با هم همراهی و همدلی ندارند و زندگی‌های کاملا جداگانه دارند و در نهایت عده‌ای هم این شرایط را تحمل نمی‌کنند و از هم جدا می‌شوند.

 موضوع فرزندان طلاق هم یکی از معضلات مهمی است که بسیار آسیب‌زاست و جای بحث و بررسی فراوان دارد و مسئله حضانت فرزند یکی از دغدغه‌های مهم در دوران طلاق برای والدین است، بنابراین این تجربه برای افراد بسیار سخت است. پس از طلاق، پشیمانی‌ به شکل‌های گوناگون برای افراد رخ می‌دهد و گاهی یکی از زوجین دچار عذاب وجدان می‌شود. اثرات روانی یک زندگی ناموفق و ناسالم تا سال‌ها گریبانگیر افراد است.

افرادی که تجرد قطعی را انتخاب می‌کنند این تنش‌های چندبعدی، مضاعف و وضعیت اضطرابی ویرانگر را ندارند. یکی از دلایل مهم افراد برای انتخاب وضعیت تجرد قطعی، افزایش طلاق در جامعه است. این روزها بالاخره یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان با پدیده طلاق دست به گریبان است و همین وضعیت و چالش‌های آن افراد را از ازدواج منصرف می‌کند.

افرادی که تجرد قطعی را به عنوان شیوه زندگی انتخاب می‌کنند در سالمندی با چه چالش‌هایی مواجهند؟

این افراد اغلب دوران سالمندی بسیار سختی را پشت سر می‌گذارند، زیرا تجرد قطعی وضعیتی است که پس از مدتی فرد با خودش دچار چالش می‌شود و حس می‌کند که اصلا زندگی را تجربه نکرده، همسر و خانواده ندارد و درباره ماهیت وجودی خود دچار مشکل خواهد شد.

این نوع نگرش از منظر عاطفی ممکن است آسیب‌رسان باشد، زیرا ازدواج یک مسئله غریزی و تشکیل خانواده یک امر طبیعی است و وقتی این اتفاق رخ نمی‌دهد فرد از خود سؤال می‌کند که ماهیت وجودی من چیست. این سؤالات و شرایط زندگی، زمینه‌ساز افسردگی در فرد است، زیرا فرد در آن دوران پیوسته دستاوردهای خود را بررسی و زندگی‌اش را با گروه همسالانش مقایسه می‌کند. کسانی که ازدواج کرده‌اند، درگیر همسر و فرزند هستند و حتی اگر یکی از زوجین فوت کرده باشد خاطرات نوستالوژیک او برای طرف مقابل باقی می‌ماند. همین یادها می‌تواند برای افراد جذاب و دلنشین باشد که توانسته‌اند روزگاری را باهم سپری کنند.

اگر فرضا بخواهیم میزان تجرد را کاهش دهیم و افراد را به ازدواج ترغیب کنیم باید چه اقداماتی انجام بدهیم؟

رفع معضل ازدواج و پایان دادن به تجرد قطعی، یک بحث کلان حاکمیتی است. ما باید از خودمان سؤال کنیم که آیا در حال توسعه هستیم؟ اگر به مقوله مهم توسعه توجه نکنیم و چشم‌انداز صحیحی نداشته باشیم و آینده‌نگری نکنیم قطعا با بحران در موضوع ازدواج و پس از آن بحران جمعیت مواجه خواهیم شد و بحران‎های بعدی نظیر بحران نیروی کار نیز به سراغمان خواهند آمد. قانون‌گذاران باید به ابعاد مختلف مسئله بپردازند و به جای قانون‌گذاری در ابتدا برنامه‌ریزی کنند؛ یعنی وضعیت موجود باید شناخته و تحلیل شده و براساس آن برای حل مشکلات برنامه‌ریزی شود. پس از رفع مشکلات، می‌توان زمینه توسعه ساختارها را فراهم کرد. هر برنامه‌ای باید ضمانت اجرایی داشته باشد.

افراد متخصص باید برای برنامه‌ریزی اقدام کنند، تهدیدهای اولیه را بشناسند و راهکارهای مقتضی را ارائه دهند. توسعه اقتصادی یکی از الزامات عبور از بحران‌های اجتماعی است و به دنبال خود توسعه فرهنگی و اجتماعی را به همراه خواهد داشت. اگر در مسیر توسعه اقتصادی، اشتغال پایدار برای افراد ایجاد شود آنها بیشتر به ازدواج فکر می‌کنند. اگر فردی نتواند حداقل نیازهای خانواده را تأمین کند قطعا ازدواج نخواهد کرد و حتی اگر ازدواج کند تجربه یک زندگی موفق را نخواهد داشت.

درحال‌حاضر ما دچار روزمرگی هستیم و وضعیت فعلی ناشی از همین نگرش است، چون جامعه برنامه بلندمدت که هیچ، برنامه کوتاه‌مدت هم ندارد. وضع موجود باید مورد پژوهش قرار گیرد. همین تبیین مسئله که شما به عنوان روزنامه‌نگار انجام می‌دهید پژوهش است. ما می‌گوییم پژوهش، مادر پروژه است و انسان، هدف پروژه. مسائل باید در قالب پروژه بررسی شوند، زیرا اگر جامعه برای خودش چشم‌انداز نداشته باشد افراد هم چشم‌اندازی برای آینده ندارند. اگر آن چشم‌انداز ترسیم شود و بر مبنای آن برنامه‌ریزی صورت گیرد مردم نیز تأثیر آن را در زندگیشان درمی‌یابند.

وقتی هدف توسعه، انسان است و توسعه قرار است شرایط بهتری را برای انسان فراهم کند، قاعدتا نیازمند یک چشم‌انداز بلندمدت است. ما در سخنرانی‌های مسئولان اغلب می‌شنویم که زمان‌بندی‌های چندماهه دارند و دو یا سه دهه است که مسئولان به دنبال برنامه و چشم‌انداز نیستند. قبلا یک چشم‌انداز ایران ۱۴۰۴ بود که اصلا به آن نگاه نشد و در برنامه‌های توسعه پنج‌ساله نیز روند موفقیت‌آمیزی نداشتیم.

 شاید نیاز است مسئولان دوباره نگاهی به قانون اساسی کشور بیندازند و حقوق ملت را دوباره مرور کنند که در قانون اساسی کشور، چگونه دیده و پرداخته شده است. در جامعه‌ای که برای برپا ماندن آن هزینه‌های سنگین پرداخت شده، مسئولان باید با تمام توان در خدمت جامعه و مصالح آن باشند. شرایط فعلی جامعه حاکی از بی‌برنامگی و عدم تخصص مسئولان بوده و بحران‌هایی که با آن دست به گریبانیم محصول ناکارآمدی سیستماتیک است.

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha